خدا جون عاشقتم ...

اگه هر چقدر تلاش کردی 
 
بازم احساس کردی خدا کمکت نمیکنه
 

 

مطمئن باش خیلی دوست داره
 

 

ادامه →

یکی هست که...

ادامه →

مهرانی را ...

مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....

وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!

ادامه →

فقط با 15 دقیقه مطالعه قبل از خواب ...

ادامه →

بدون کار سخت ...

ادامه →

بسیاری از ناکامی ها ....

ادامه →

یاد سهراب به خیر ...

ادامه →

خوشبختی یعنی ...

ادامه →

کردار نیک ...

ادامه →

وقتی دلت میگیره ...

 

وقتی دلت گرفته

خــدا به فـرشتـه هاش میگه :

نیگــا .. دوباره یادش رفته من هستــم !!

 

 

ادامه →

کجای کار من ....

من چُنینم که می بینی و تو چنانی که می دانی..

با کردار زشتم، طالب بهشتم، با آن که نکِشتم و دانه ای نهشتم، جز آنکه حُبّ تو را به دل سرشتم.

الهی!

اگرپستم، بنده ی توهستم

دلم را به رحمت تو بسته ام، وحالا در انتظار کرمت نِشسته ام.

 

اگر ناقابلم، به درگاره تو سائلم و اگر بی حاصلم، به تقصیر و قصور خود قائلم و اگر جاهلم، به تو مایل و اگر منع نمایی به جاست و در این باب چون و چرا گفتنِ من خطا است.

امر، دست توست و جمیع مطالب پای بست تو است...

 

حلقه کوبِ باب کرمت و گدای در خانه ات..

حاجت دارد و به غیر از این درگاه، جایی سراغ ندارد و پیوسته تخم امید در مزرع دل می کارد ؛

 

 تو میدانی و رحمت بی نهایتت...

 

ادامه →

یاد گرفته ام ....

یـاد گرفتم بخندم و ببخــشم .

خدا نیستـم ؛

اما زیر سایه اش بزرگ شدم...

ادامه →

عاشق تنها ...

گفتم :خدایا چرا آدم اول عاشق میشه... بعد تنها ..؟!

گفت : منم اول عاشق شدم !

بعد تنها..!

- عاشق کی ؟

-عاشق تو...

- کی تنهات گذاشت ؟

- خود تو..!

- بذار بیام پیشت؟

خندید : 

من که پیـــشتم... تـــو کُجــــــایی عزیزم ؟!!

ادامه →

من بدون او ....

 

خدا بدون من هم خداست

من بدون خدا هیچی نیستم...

 

 

ادامه →

اینگونه باش ....

ادامه →

روز های خوب خواهند آمد ...

ادامه →

خدایا !

ادامه →

زمان را باید نگه داشت ...

زمان را باید نگه داشت

برای لحظه ای که لبریز توست

و من هنوز تمامش را ننوشیده ام .


زمان را باید نگه داشت

برای مکث در شیدایی نگاهت

و آشوب پرهیاهوی آغوشت

تا شعر چشم تورا تمام کنم



زمان راباید نگه داشت

وروبروی تو نشست و بی هراس از گذر ثانیه ها

چشم به چشمهایت دوخت

تورا سیر تماشا کرد

و بیم نداشتنت را نداشت



زمان راباید نگه داشت

و ذوب در بودنت شد

آنقدر شفاف ، آنقدر زلال

که گویی درهم آمیختگی ازلی و ابدی ست

و هیچ مرزی قادر به جدایی اش نیست



زمان را باید نگه داشت و شعری سرود

شعری به بلندای دوست داشتنت

و به وسعت زمان

که هرچقدر بگذرد باز برای سرودنت

فرصت باشد 



آری زمان را باید نگه داشت

ونفسی تازه کرد

برای دوباره عاشق شدن

برای دوباره بپای تو مردن

برای یک عمر داشتنت ،

زمان را پیوسته بوسیدن ..

 

ادامه →

الهی امین...

خدایا 
بخاطر همه خوبیات ممنونم
بخاطر خدا بودنت ممنونم
بخاطر بی همتا بودنت ممنونم
خدایا حس خیلی خوبی دارم خوششششششحالم

شاید هزارتا دلیل همین امروز واسه بدحال بونم وجود داره امااااااااااا.......

امروز بی دلیل بی دلیل بی دلیل خوشششششششحالم فقط  بخاطر اینکه تو رو دارم

و می خوام امروزمو مث همیشه با تو اغاز کنم

خدایاحسی که دارمو نصیب همه کن
آمین

 

 

 

ادامه →

خرمالو..

کـاش عـــشـــق آدمـــهـــــا

شبیه درخت های خرمالو بــود

که درپــایــیـــزبـرگـهـایـشـــان

را ازدســــت مــــی دهــــنـــد

اماعـشقـشان به بار می نشیـنـد

و زیــبــایــی مــی آفــریـــنــــد

ادامه →

بند زنی....

سالها پیش ...

که

کودک بودم 

سر هر کوچه کسی بود 

که

چینی 

را 

بند میزد ، با عشق ...

و ...

من ...

آنروز به خود می گفتم :

آخر این هم شد کار ...؟؟!

ولی امروز ...

که

اثری نیست از او ...

چینی دل ترکی دارد ...

و ...

من ...

در به در ...

کوی به کوی ...

در پی بند زنی میگردم ...!!!

 

ادامه →

سکوت...

سـکوت” خطرناکتر از “حـرفهای نیشدار” است!
بدونِ شَـك کسی که “سُکــوت” مـی کــند؛
روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهد گفت…

ادامه →